اسناد عادی مالکیت اراضی شهری که صاحبان آنها در موعد قانونی تشکیل پرونده داده اند
رأی وحدت رویه شماره: ۱۳۶۴.۱۱.۸.۳۱
مدلول صدر تبصره ماده ۶ قانون اراضی شهری مصوب ۲۷ اسفند ماه ۱۳۶۰ مفید این معنی است که استماع دعوی تأیید تاریخ تنظیم سند عادی وصحت معامله زمین در مورد اسناد عادی تنظیمی قبل از لایحه قانونی لغو مالکیت اراضی موات شهری (۱۳۵۸.۴.۵) در شهرهایی که برای تشکیلپرونده قبلاً مهلت تعیین شده مقید به تشکیل پرونده در مهلتهای معینه است بنابراین آراء شعب ۱۷ و ۲۱ دیوان عالی کشور صحیح و منطبق با موازینقانون تشخیص میشود. این رأی بر طبق ماده واحده قانون وحدت رویه قضایی مصوب ۱۳۲۸ برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها در موارد مشابهلازمالاتباع است.
قابل فرجام بودن دعوی مطالبه اجور معوقه اماکن استیجاری
رأی وحدت رویه شماره: ۲۳-۱۳۶۴.۸.۱۴
نظر به این که دعوی مطالبه اجور معوقه اماکن استیجاری از دعاوی موضوع قانون روابط موجر و مستأجر مصوب ۱۳۵۶ نمیباشد و از شمول ماده ۲۶قانون مزبور خارج است بنابراین آراء شعب ۲۱ و ۲۵ دیوان عالی کشور که دادخواست فرجامی از احکام نخستین دادگاههای عمومی حقوقی در دعاویبه خواسته بیش از دویست هزار ریال اجور معوقه
اماکن استیجاری را بر این مبنا پذیرفته و رسیدگی نمودهاند صحیح و منطبق با موازین تشخیصمیشود.
این رأی بر طبق ماده واحده قانون وحدت رویه قضایی مصوب ۱۳۲۸ برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.
عدم صلاحیت دادگاه صلح در رسیدگی به دعاوی مطروحه از طرف سازمان اراضی شهری
رأی وحدت رویه شماره: ۲۲-۱۳۶۴.۷.۳۰
نظر به این که رسیدگی به دعوی راجع به دولت برابر بند یک ماده ۱۶ قانون آیین دادرسی مدنی و توجه به بند الف ماده ۱۵ لایحه قانونی تشکیلدادگاههای عمومی در صلاحیت دادگاه صلح نمیباشد و برابر رأی وحدت رویه شماره ۱۳۶۲.۲.۷ دعوی مطروحه از ناحیه سازمان اراضی شهریدارای وصف دعاوی دولت و خارج از صلاحیت دادگاه صلح تشخیص
شده بنابراین رسیدگی به اعتراض سازمان زمین شهری به عنوان ثالث نسبت بهرأی صادره از دادگاه صلح هم خارج از صلاحیت دادگاه صلح و در صلاحیت دادگاه عمومی حقوقی است و رأی شعبه ۲۲ دیوان عالی کشور در قسمتیکه متضمن این معنی است منطبق با موازین تشخیص میشود این رأی طبق ماده واحده قانون وحدت رویه قضایی مصوب ۱۳۲۸ برای شعب دیوانعالی کشور و دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.
غیر قابل طرح بودن حکم پرداخت دیه از بیت المال در دیوان عالی کشور
رأی وحدت رویه شماره: ۲۷-۱۳۶۴.۹.۱۲
ماده ۴۲ قانون حدود و قصاص مصوب شهریور ماه ۱۳۶۱ که پرداخت دیه مقتول را با شرایط خاصی از بیتالمال قرار داده با هیچ یک از موارد مذکور درماده ۱۹۸ قانون اصلاح موادی از قانون آیین دادرسی کیفری مصوب شهریور ماه ۱۳۶۱ تطبیق نمیکند تا رسیدگی شکلی دیوان عالی کشور را بر طبقمادتین ۲۸۵ و ۲۸۷ قانون آیین دادرسی کیفری ایجاب نماید فلذا رأی شعبه ۱۶ دیوان عالی کشور که متضمن همین معنی است صحیح و منطبق با موازین تشخیص میشود. این رأی بر طبق ماده واحده قانون وحدت رویه قضایی مصوب ۱۳۲۸ برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها در مواردمشابه لازمالاتباع است.
غیر قابل طرح بودن اختلاف در صلاحیت بین مراجع دادگستری و دیوان عدالت اداری قبل از حدوث اختلاف
رأی وحدت رویه شماره: ۲۸-۱۳۶۴.۹.۱۲
ماده ۲۲ قانون دیوان عدالت اداری مصوب بهمن ماه ۱۳۶۰ که مؤخر از ماده ۱۶ قانون اصلاح پارهای از قوانین دادگستری مصوب خرداد ماه ۱۳۵۶ بهتصویب رسیده علیالاطلاق ناظر به حدوث اختلاف بین دیوان عدالت اداری و محاکم دادگستری برای حل اختلاف در دیوان عالی کشور میباشد وظهور بر این امر دارد که اگر هر یک از این دو مرجع به
اعتبار صلاحیت مرجع دیگر از خود نفی صلاحیت کند و مورد قبول طرف واقع نشود اختلافمحقق میگردد بنابراین قبل از حدوث اختلاف در صلاحیت موضوع قابل طرح در دیوان عالی کشور نیست و رأی شعبه ۲۱ دیوان عالی کشور که بر اینمبنا صادر گردیده صحیح و منطبق با موازین قانونی تشخیص میشود این رأی بر طبق ماده واحده قانون وحدت رویه قضایی مصوب ۱۳۲۸ برای شعبدیوان عالی کشور و دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.
عدم صلاحیت مراجع دادگستری در رسیدگی شکایات از تصمیمات هیأت پنج نفره سازمان عمران اراضی شهری در استان ها
رأی وحدت رویه شماره: ۴۷-۱۳۶۳.۱۰.۱۷
راجع به مرجعیت عام دادگستری در اصل یکصد و پنجاه و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر شده که مرجع رسمی تظلمات و شکایاتدادگستری است و در مورد صلاحیت دادگاهها در رسیدگی به دعاوی مدنی ماده یک قانون آیین دادرسی مدنی مصرح است به این که رسیدگی به کلیهدعاوی مدنی راجع به دادگاههای دادگستری است مگر در مواردی که قانون مرجع دیگری معین کرده است و اما موضوع بحث در پروندههای مطروحهتشخیص مرجع رسیدگی نسبت به اعتراض و شکایت از تصمیم کمیسیون اداری پنج نفری موضوع ماده واحده لایحه قانونی راجع به تعیین هیأت پنجنفری جهت انجام وظایف سازمانها عمران اراضی شهری در استانها مصوب بهمن ماه ۱۳۵۸ شورای انقلاب جمهوری
اسلامی ایران به عنوان نقضقوانین بوده که این نحوه شکایت از انواع دعاوی و امور ترافعی محسوب نمیشود تا نیاز به رسیدگی و قطع و فصل در مراجع قضایی دادگستری داشتهباشد بلکه از جمله مواردی است که رسیدگی و اظهار نظر نسبت به آن بر طبق ماده ۱۱ قانون دیوان عدالت اداری در حدود صلاحیت آن دیوان تعیینشده است فلذا این گونه
شکایات باید به آن مرجع تسلیم گردد این رأی برابر قانون مربوط به وحدت رویه قضایی مصوب تیر ماه ۱۳۲۸ برای شعبدیوان عالی کشور و برای دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.
صلاحیت دادگاه صلح در رسیدگی به دعوی حق کسب و پیشه
رأی شماره: ۶۰-۱۳۶۳.۱۲.۶
نظر به این که رسیدگی به دعاوی تخلیه ید از اعیان مستأجره بر طبق بندهای الف و ج ماده ۱۵ لایحه قانونی تشکیل دادگاههای عمومی ناظر به بند ۲ماده ۱۳ قانون آیین دادرسی مدنی در صلاحیت دادگاههای صلح شمرده شده و در دعاوی تخلیه ید از اعیان مستأجره محل کسب یا پیشه یا تجارت همبنا به تعریفی که در فصل ارزیابی خواسته در قانون آیین دادرسی مدنی از خواسته و میزان آن و صلاحیت دادگاه به عمل آمده خواسته دعوی همانتخلیه عین مستأجره بوده النهایه دادگاه ضمن صدور حکم تخلیه حق کسب یا پیشه یا تجارت مستأجر را مستنداً به مواد ۲۷ و ۲۸ قانون روابط مؤجر ومستأجر مصوب مرداد ماه ۵۶ به امر آمر قانونی مورد لحوق حکم قرار میدهد بنابراین در این نوع دعاوی ولو آن که میزان حق کسب یا پیشه یا تجارتزائد بر میزان نصاب دادگاههای صلح باشد این قضیه که از تبعات دعوی است نمیتواند تأثیری درخواسته اصلی دعوی و صلاحیت دادگاه داشته باشدو رأی شعبه دوم دادگاه عمومی (حقوقی) کرمان که متضمن این معنی است موافق موازین تشخیص میگردد این رأی بر طبق ماده ۳ از مواد اضافه شدهبه آیین
دادرسی کیفری مصوب مرداد ماه ۳۷ برای دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.
مؤسسات شمول بند ج ماده یک قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران
رأی شماره: ۵۶-۱۳۶۳.۱۱.۱۵
نظر به این که مشارکت بانکها با مؤسسات مشمول بند ج ماده یک قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران (مصوب تیر ماه ۱۳۵۸) از طریق افزایش سرمایهبا توجه به کلمه طلب مذکور در ماده ۳ لایحه قانونی متمم قانون حفاظت و توسعه صنایع منوط به ثبوت طلب بانک از این گونه مؤسسات بوده و ثبوتاین موضوع در صورت اختلاف موکول به طرح دعوی
در دادگاه است و با توجه به این که ماده ۳ مذکور صرفاً ناظر به نحوه استیفاء طلب و اجرای حکممیباشد لذا آراء صادر از شعب ۱۸ و ۹ دادگاه عمومی حقوقی تهران در این خصوص موجه به نظر میرسد این رأی طبق ماده ۳ از مواد اضافه شده بهقانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۳۷ برای دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.